تابستان 90
اولش تا یادم نرفته بگم 29 خرداد ساعت 11:10صبح گفتی ماما اول متوجه نشدم ولی تو دوباره گفتی ماما با موبایلم صداتو ضبط کردم خیلی قشنگ میگی م__ام__ایعنی حرفتو میکشی.
تیرماه منو تو و بابا رفتیم تهران آخه بابایی مامانی خاله منا عموکمال وابوالفضل از اهواز اومده بودن ما هم رفتیم که چند روز بعدش با هم بیاییم نمین. اونجا خونه دای فرشیدو خاله فروغ بودیم خیلی خوش گذشت رفتیم آتلیه خاله سمیرا عکس گرفتیم.بعد از چند روز با هم برگشتیم نمین تویه گردنه حیران ایستادیم تا استراحت کنیم ابوالفضل درختها رو نشون میداد میگفت دددددددد خاله منا میگفت بمیرم بچم تا حالا از این چیزا ندیده.
فرداش رفتیم آستارا دریا تو که عاشق دریایی حسابی آب بازی کردین
اینم یه عکس از رهام و داداشی
خدا میدونه دارن چه آتشی میسوزونن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی