رهام جانرهام جان، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

رهام لبخند خدا

بازم عقب موندیم

1394/3/10 13:47
نویسنده : مامان مهسا
162 بازدید
اشتراک گذاری

پسرکم عسلکم بازم نتونستم به وقتش خاطراته قشنگتو بنویسم بازم شرمندم.خطا

اول از اخرین روزهایه تابستان 93شروع میکنم و اخرین روزهایه کلاس زبان چون به علت شروع فصل مدارس کلاس زبان شما هم تا شروع تابستان بعدی منحل شد.

کلاس زبانتو خیلی دوست داشتی اینم یه صدافرین کهteacherبهت داده

بعد از اون شروع پاییز که پسر قشنگم رو مهد کودک عاطفه ها ثبت نام کردیم وبعد از خرید وسایل مورد نیازش شروع به رفتن کردی و ناگفته نمونه که خیلی هم اونجا رو دوست داشتی و یه بار هم برای رفتن به مهد اذیت نکردی بهت افتخار میکنم عشقمبوس

البته متاسفانه عکسهاش پاک شدن ولی قول میدم در اسرع وقت حتما برم مهد و از اونجا و وسایلت دوباره عکس بگیرم.

بعد از اون زمستان شروع شد و باز هم برف بازی که شما عاشقشی

تو زمستون یه سفر به اهواز داشتیم من و شما رفتیم خونه بابایی و مامانی و چنئ وقته بعد هم بابا اومد

اینجا تازه یاد گرفتی که بادکنک رو باد کنی فکر کنم یه 100باری این کارو تکرار کردی

اینجا هم قندونکم داره به من کمک مبکنه و ظرف میشوره عاشقتم که کمک میکنی نفسم.

اینا هم همه کلاه هایه شماست از تولد تا الان

پسندها (2)

نظرات (2)

منا
16 خرداد 94 0:55
چه عجب امشب با نا امیدی اومدم و حسابی سورپرایز شدم عزیزم حسابی دلم برات تنگ شده
مامان مهسا
پاسخ
چکار کنیم خاله منا سرمون شلوغه
مامانی کوثــر و کهـرزاد
23 مهر 94 12:26
وای عزیزم رهــــــــــام منو ببین!!ببوسش مامان مهــــــــــسا.
مامان مهسا
پاسخ
ممنون عزیزم